شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

بین نماز

هرگز مرام بنده نواز شما نزد

برسینه ندار و گرفتار دست رد

بین نماز ,حین رکوع آمدم که تا

انگشترت نصیب من مستحق شود

شکر خدا که ساقه نخل ولای تو

در آب و خاک مملکت من کشیده قد

من باده از سبوی تولات می زنم

تا سر کشم ز دست تو هشتاد ضربه حد

تو آن ستاره ای که حدود حریمتان

با چشمهای غیر مسلح نشد رصد

هرگز کسی ندید که در غزوه احد

تعداد زخمهای تنت کمتر از نود

خندق برای جنگ نبود اصلا احتیاج

وقتی نشد حریف تو عمر بن عبدود

حقا که مردی و همه مردان روزگار

ذکر لبانشان مدد از تو  الی الابد

عباس و هم به رسم و رسوم همه یلان

هر جا زپا نشست صدا زد علی مدد

ای وای از آن دقیقه که دستی به تن نداشت

جز مشک پاره پاره شده در دهن نداشت

علی آمره

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫4 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا