اشعار مدح امیرالمونین حضرت علی ع

با حضور شیر حق

با حضور شیر حق خیبر سپر انداخته

دست خطی مرتضی بر روی  در انداخته

حیدر آمد, حیدر آمد, در میان معرکه

لرزه ای در قلب دشمن این خبر انداخته

تویی که صنع خدایی

تویی که صنع خدایی و خالق احدی

نیازمند خدا و به خلق او صمدی

تو نقطه ی ب ی بسم اللهی و قرآنی

امید شیعه ی خود وقت قصه ی لحدی

کیست حیدر (ع)

کیست حیدر (ع) که فلک مات تماشای رخش

همه ذرات بود بنــده سیمــای رخش

آمـد از کعبـه برون تا همگان دریابند

سینه چاک ابدی و ازلیند نکویان رخش

محضرمولا

جان را فقط به مقدم جانان فدا کنید

قد رافقط به محضرمولا دوتا کنید

فرقی نمی کند که بگویید علی علی

یا در رکوع وســجده خدایا خدا کنید

عدل علی

وقتی حریم ها همه از هم گسسته بود
عدل علی حسابرس چهار دسته بود

“تزویر و زور و زر و تحجر” که جمعشان
تصویرساز واقعه ای ناخجسته بود

خـانِـدان مـــرتـــضـــی

خـانِـدان مـــرتـــضـــی تـاب و قرار عالمَند

آشنایان عــــــلـــــی بـا خـاک مولا تواَمند

آن کـسانـی کـه بـه دنـیا غصه ی مولا خورند

لحظه ی موت و حیات و بعد از آنهم بی غمَند

بین نماز

هرگز مرام بنده نواز شما نزد

برسینه ندار و گرفتار دست رد

بین نماز ,حین رکوع آمدم که تا

انگشترت نصیب من مستحق شود

گرفته یا علی

گرفته یا علی لبهای ما را

ندارد هیچ کس مولای ما را

اگر می شد غزل می گفتم اما

«دوبیتی» بسته دست و پای ما را

عمریست که ما عاشق

عمریست که ما عاشق و در جوش و خروشیم

شدعشق علی حلقه و ما حلقه به گوشیم

گیریم سزای همه شد آتش دوزخ

گر یار پسندد به خداوند خموشیم

این حرفهای ساده

این حرفهای ساده گناهش به پای من

با میل و با اراده گناهش به پای من

تا روز حشر پای ولای تو یا علی

هر کس که ایستاده گناهش به پای من

رقیب می طلبد

تویی که ساغر چشمت رقیب می طلبد

سرودن از نفست عطر سیب می طلبد

مسیح آمده از تو صلیب می طلبد

بده سبو , بده باده , عجیب می طلبد

از روز ازل

از روز ازل ساقی میخانه علی بود

خم و قدح و ساغر و پیمانه علی بود

روزی که برافراشته شد خیمه ی خلقت

دیدند همه صورت جانانه علی بود

دکمه بازگشت به بالا