شعر ولادت پيامبر اكرم (ص)

ثنای مصطفی

ثنای مصطفی

لب واژه‌های عالم به ثنای مصطفی گرم
نفس فرشته‌ها در جریان این ثنا گرم
به کتاب مهربانی غزلی نوشت خالق
که قصیده در قصیده دل عاشقانه‌ها گرم

سرِ آستان هستی سرِ شاه‌بیت مستی
به غبار بام شوق و به هزار مرحبا گرم
عطش خداپرستی به ضمیر طاق افتاد
تن برج پادشاهان به رهایی از قبا گرم
نخی از عبای سبزش به جهان بهار بخشد
خنکای هر درختی کند آفتاب را گرم
صلوات می‌فرستم به امین کبریایی
چه جمال دلربایی به‌خدا دم خدا گرم

به جهان قدم نهاده گل بوستان توحید
و شمیم مهربانی به مشام عقل پیچید

شب تار نارسایی که عدم دم از عدم زد
دم دلپذیر پاکش به سرای دل قدم زد
بشر از طفیلی او به شکوه قصه خیره
که وجود در تحیّر به امید جلوه دم زد
سخن از هوای نامش نتوان مگر به قرآن
که خدا کمال او را همه نقش محترم زد
نغمات مهر جاری به شکوه دفتر خاک
بنگر که حق چگونه به سرودنش قلم زد
بنشین به تازه دیدن جریان آسمان را
که دو دست پر قنوتش به تبسم صنم زد
خبر از فنا نگیرد گل روشن توسل
که سرود خوان چشمش غم و درد را به هم زد

غم و غصه ریشه‌کن شد که وزیده بوی احمد
بنویس روی قلبت صلوات بر محمد

همه عالِمان عالَم به نیاز بر سَرایش
چه قیامت عظیمی شده جاری از ولایش
شده روی دوش هستی عَلَم ترانه برپا
که تمام جان برقصد به نظاره‌ی لوایش
بگذار پنجه بر دف شب پایکوبی ای دل
که سر افکنی ز شادی به هوای خاک پایش
بنواز عاشقانه سر شیشه‌ی طرب را
نکند شوی جدا از می مانده در هوایش
به سماع هر حکایت که رسیده در روایت
رمقی نمانده باقی که سراید از صفایش
چه کنم که لال لالم ولی اشتیاق دارم
که دو رکعت آسمانی بشوم به مدح‌هایش

برسان مدد خدایا که از او سخن بگویم
شب شعر ماه برپا شده در رگ گلویم

مصطفی کارگر

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا