شعر مناجات امام حسين (ع)

حسین جان

هر نَفس که می کشم عمرم به پایان می رسد
می شوم نزدیک تر بر مرگ و هجران می رسد

کلّ ِ دارایی من این هیئت است و گریه ها
هر دقیقه بی شما اندوه و خُسران می رسد

روضه هایت را مگیر از من که می ترسم حسین
روضه ها که رفت غم های فراوان می رسد

هر نَفسِ که می کشم نزدیک تر بر تو شوم
موقعِ رفتن دو دستانم به دامان می رسد

بی سرو سامانِ تو بودم به امیّدِ وصال..
لحظه ی دیدار ماندم دل به سامان می رسد

شک نکن که بدترینم زیرِ این چرخِ کبود
ای طبیبِ نُه فلک دردم به درمان می رسد؟

با نگاهی حال و روزم را عوض کن یا لطیف
با چنین حالی گدایت دل پریشان می رسد

گر بگویی بر تمامِ نوکران”از ما شدید”
مطمئنم رتبه ی آنها به سلمان می رسد

می شوم دلتنگِ تو پس می روم سمتِ حرم
عطر و بویِ کربلایت از خراسان می رسد

محسن راحت حق

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا