شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

آقای من

دلم را به بزم محبت کشیدی
دوباره مرا پای صحبت کشیدی

ز بی آبرویی من هم گذشتی
از این نوکر پست، منّت کشیدی

گناه مرا دیدی و گریه کردی
عزیزم بمیرم خجالت کشیدی

اگرچه یکی غصه ات را نخورده
تو جای همه، آهِ حسرت کشیدی

نشد خانه ام، خیمه گاه تو باشد
ز نا اهلی ام، درد غربت کشیدی

شنیدی که دلتنگ شهر حسینم
لب تشنه ام را به تربت کشیدی

گنهکارم اما نجف لازمم من
چرا روی پرونده ام خط کشیدی

اگر روضه دارم دعای تو بوده
اگر فاطمی ام، تو زحمت کشیدی

سحر در کنار مزارش نشستی
به اینجا مسیر زیارت کشیدی

سلام ای گل پرپر خانه مادر!
چرا پوشیه روی صورت کشیدی؟

الهی که دیگر مصیبت نبینی
تو از میخ در هم مصیبت کشیدی

دم کوچه افتاده بودی و گفتی؛
علی را چرا پای بیعت کشیدی

اگرچه لگد خوردی از حال رفتی…
کنارش نفس های راحت کشیدی

رضا دین پرور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا