شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

حضرتِ باران

بیا که صوتِ قرآنت کران تا بیکران جاریست
طنینِ گام های تو به گوشِ عاشقان جاریست

تو که می دانی آقا جان غمِ تنهاییِ ما را
نهان از درد لبریز و سرشک از دیدگان جاریست

بیا ای حضرتِ باران که قرآن سخت مهجور است
ببین از جانِ یاسینت چه بغضی توامان جاریست

چنان در آتشِ عشقِ تو مثلِ شمع می سوزیم
که بی تو در بهارِ ما خزان پشتِ خزان جاریست

کلامت نور یادت عشق ای گل باورت شیرین
چقدر از باغِ چشمانت نسیمِ مهربان جاریست

اگر چه از گلِ روی تو ما هر لحظه محرومیم
ولی خیرِ تو بر ما از زمین و آسمان جاریست

نگارا زندگی تنها به عشقِ روی تو زیباست
دلِ ما قرص از این که دمِ صاحب زمان جاریست

بیا ای ذوالفقارِ حق! هزار و چارصد سال است
که اشکِ چشمِ زهرا و امیرِ مومنان جاریست

تو با عطرِ کدامین گل عجینی ای گلِ نرگس
که نامت از لبِ پاکِ همه پیغمبران جاریست

اماما! ردِ پایت را ز باغِ کعبه می جوییم
پگاهان سازِ نجوایت به گوشِ کهکشان جاریست

کجایی ندبه ی جانسوزِ صبحِ سبزِ آدینه
که هر گلدسته ای نامت به گلبانگِ اذان جاریست

بیا که دیدنِ روی تو تنها آرزوی ماست
به تا صبحِ ظهور اَشکِ غمت از جانمان جاریست

هستی محرابی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا