شعر شهادت پيامبر اكرم (ص)

خاتم پیغمبران

از بس نبی به شخص علی التفات داشت
حتی در احتضار هم از این صفات داشت

خود چشمۀ حیات ولی تشنۀ علی است
گویی از او ارادۀ آب حیات داشت

بوی علی شفای غم و درد مصطفاست
ورنه رسول ، پیش از اینها وفات داشت

سینه به سینه اش دَم آخر نهاد و گفت:
هر کس که حیدریست در عالم نجات داشت

هذیان نداشت خاتم پیغمبران به لب
ذکر علی در آن قلم و آن دوات داشت

محراب را چو غیرِ علی دید در نماز
او را به غِیظ بر حذر از آن صلات داشت

محراب را به شأنِ علی دیده بود و بس
آن رهبری که وقت رکوعش زکات داشت

چون گفت راز خود درِ گوشی بفاطمه
زهرای خسته ، خنده ز شوق ممات داشت

آغوش می گشود برای دو نور عین
از بس به بوسۀ حسنین التفات داشت

با هر نظر حبیب خدا داشت نکته ای
امّا نگاه زینب کبری نکات داشت

تا آخرین نفس نگران حسین بود
گاهی گریز روضۀ آب فرات داشت

در روزهای آخر عمرش ، بقیع را
آگاه از مصائب بعد از وفات داشت

تازه غم و مصائب زهرا شروع شد
آنکه به زیر سایه تمام کُرات داشت

فرمود : دخترم ، بخدا می برم پناه
زان فتنه گر که نقشۀ سیلی برات داشت

تو بازوی علی و علی بازوی خداست
از بازوی شکستۀ تو دین ثبات داشت
محمود ژولیده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا