شعر شهادت حضرت زهرا (س)

خانه دارِ

حالا که زخم های تو مرهم گرفته است
بانو تمامِ خانه­ی من غم گرفته است
سِنّی نداشتی چقدر پیر می روی!

شرم از قدِ هلالِ تو حالم گرفته است

کِز کرده خاطراتِ تو را می کند مرور


یک گوشه خانه دارِ تو ماتم گرفته است


جز چند تکه­ی کفنی بینِ بُقچه چیست؟


بر دیده می گذارد و محکم گرفته است


بانو گُمان نمی کنی اندازه­ی تو را


تابوت سازِ خانه کمی کم گرفته است


بوسه حسین(ع)بر کفِ پایِ تو می زند


امشب برای عمرِ کَمت دم گرفته است


لحظه به لحظه غسلِ تو را پیر می شوم


از زندگی نفس به نفس سیر می شود
***
با زخم بالِ پر زدنت سرخ گشته است


گلبرگ های یاسمنت سرخ گشته است


در لحظه های شُستنِ از زیرِ پیرهن


مثلِ غروب پیرهنت سرخ گشته است


چندین و چند جایِ تنِ تو شده کبود


چندین و چند جایِ تنت سرخ گشته است


این زخمِ سینه بد قِلِقی می کند هنوز


سرباز کرده و کفنت سرخ گشته است

وای شد گِره ز روسریت وای بر دلم


از زیرِ گوش تا دهنت سرخ گشته است


از بس که آستین به دهن گریه می کند


از بُغض صورتِ حسنت سرخ گشته است


از غُصه سر به چوبه­ی تابوت می زنم


جان می کَنم من از تو ولی دل نمی کنم


علیرضا شریف

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا