شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع)

دو قدم سمت خیام و دو قدم بر میگشت

دو قدم سمت خیام و دو قدم بر میگشت
پدری که نگران سمت حرم بر میگشت

پسرش را به روی دست تماشا میکرد
چاره ساز همه در سینه خدایا میکرد

قدح چشم ترش پشت سرش جاری بود
کاشکی دور و برش یاور و غمخواری بود

مادری را دم خیمه نگران میبیند
حرم فاطمه را موی کنان میبیند

به لب کودک او خنده شکوفا زده بود
پدر انگار که از معرکه دریا زده بود

بین راه از گلوی سرخ علی تیر کشید
ولی انگار از این حنجره شمشیر کشید

مانده بود اینکه به مادر چه جوابی بدهد
پسرش را ز حرم برد که آبی بدهد

همه جا تیره شد و واله و حیران شده بود
شرف عرش خدا پاره گریبان شده بود

دو قدم سمت خیام و دو قدم بر میگشت
پدری که نگران سمت حرم بر میگشت

بارها روی زمین خورد ولی پا میشد
کمرش داشت از این داغ علی تا میشد

عاقبت جسم علی را به دل خاک نهاد
چشم یک هرزه به قبر علی اصغر افتاد

بعد از آنی که تمام شهدا را بردند
به روی نیزه امام الشهدا را بردند

بعد از آنی که همه اهل حرم غارت شد
گاهوار علی و مشک و علم غارت شد

بعد از آنی که تن شاه به گودال افتاد
خواهری بر بدن زخمی و پامال افتاد

هرزه ای آمد و در پشت حرم غوغا شد
به سر غارت قنداق علی دعوا شد

آن طرف مادر او بر سر و سینه میزد
کمر عمه سادات خلاصه تا شد

بدنش را ز دل خاک برون آوردند
مثل یک مرد, علی بر سر نی بر پا شد

باد می آمد و از نیزه سرش….واویلا
نوحه اهل حرم پشت سرش یازهرا

رضاباقریان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا