شعر محرم و صفرشعر مصائب اسارت شامشعر مصائب اسارت كوفه

رسیده موسم یاری برادر

رسیده موسم یاری برادر
برایت میکنم زاری برادر
بگویم از برایت رازها را
بخوانم روضه های بازها را


بگویم بهر تو اسرارها را
نگاه هرزه و انظارها را
امان از خنده های خولی و شمر
امان از ضرب پای خولی و شمر
امان از سنگهای پشت بام و
امان از مردمان شهر شام و
مرا بیچاره کرده همسر تو
چقد گریه نموده با سر تو
تمام پیکرم چون شب سیاه است
غذای خواهر تو اشک و آه است
برادر بی تو من یاری ندارم
در این دنیا کس و کاری ندارم
مرا در کوچه ها هو کرد خولی
اشاره بر سر تو کرد خولی
حسین جانم مرا بازار بردند
درون مجلس اغیار بردند
عزیزم من غرورم را شکستند
کنار من ارازل ها نشستند
ندارم طاقتی دیگر برادر
به فریادم برس ای جان خواهر

شاعر:ابراهیم لآلی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا