شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)

روضه جانسوز حضرت زهرا (س)

هیجده سال داشت اما حیف, گیسوانش سفید شد مادر

چقدر روزهای پایانی دردهایش شدید شد مادر

رد شد از بین چادر خاکیش , تندبادی ز تازیانهء غم

بعد از آن ضربه های پی در پی , سرو قدش چو بید شد مادر

دستی آمد شبیه ابر سیاه روی خورشید عشق را پوشاند

صورتی همچو آسمان نیلی ,رنگ و رویش جدید شد مادر

تا که شمشیر در غلاف آنروز باز کرد بند بند بازو را

وحی بارید و شآن تنزیل آیه های حدید شد مادر

پای یک میخ در میان بود و سینه اش مثل باغ میخک شد

دیگر از زنده ماندن محسن , پشت در ناامید شد مادر

او به یک دست خود قنوت گرفت , ذکر”عجل وفاتی”اش برلب

 چون دعا کرد تا رسد مرگش , طول عمرش بعید شد مادر

ناله می کرد بین خواب حسن : راه خانه ! نه از آنسو نیست 

 چشم بگشا ببین که کوچه پر از دستهای پلید شد مادر

با سرانگشت خود حسین امروز طرح یک روضه روی خاک کشید

مردی با دستهای بسته و یک ,زن زخمی کشید!شدمادر

من , حسین و حسن کنار هم مثل آن وقتها نشستیم و

وسط بازی کبوتر پر , آنکه اول پرید شد مادر

کار دیگر گذشت از کار و خیره بر در به ناله می گویم

آتش و میخ و یک لگد , آنروز , پشت این در شهید شد مادر

محمد جواد مهدوی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا