شعر ولادت حضرت زينب (س)

زینبِ صبور

یادت دوباره کرد، بر این ذهن من خطور

مثل همیشه گوشه چشمم شده نمور

وا کرده ام دهان به ثنا و شکوهتان

جاری شده به روی لبم واژه های نور

باید برای عرض ارادت به محضرت

از کردگارتان طلبم رخصت حضور

آغاز میکنم سخنم را به نام عشق

بی بی سلام و عرض ادب، زینبِ صبور

تو آمدی و شد همه دلها پر از شعف

بیت علی و فاطمه هم غرقِ در سرور

تو آمدی و حُسنِ حسن، حُسنِ مطلعت

شد نیمه حسین در این خانه جفت و جور

ای اسوه حجاب و حیا، عفت و وقار

ای جانشین فاطمه چشمِ بد از تو دور

ای کوه صبر، کعبه غم، زینتِ علی

مانندِ مادرت شده ای مایه غرور

من محو این حماسه و این عشق می شوم

وقتی که زندگیِ تو را میکنم مرور

در کربلا مقامِ رفیعت گرفت اوج

باید نکرد ساده از این مرحله عبور

بودی مطیعِ محض حسین و مطیعِ یار

تسلیمِ امر و نهیِ ولی در همه امور

نقشِ تو روز واقعه شرحش حکایتی است

صدها رساله گردد و صد جزوه قطور

اما به شام مرتبه ات فرق می کند

حیدر نمود در همه صحنه ها ظهور

دیدند دشمنان که چگونه سپر شدی

با جان خود برای همه زینبِ غیور

دیدند که چگونه عقیله خروش کرد

غرید و داشت خطبه او اقتدار و شور

آن خطبه ها اساسِ حکومت ز ریشه کند

گردیده بود محشر و گویی دمید صور

این دخترِ علیست که با این صلابتش

ویران نمود با نفَسش کاخِ ظلم و زور

طاغوت شد مچاله و بیچاره شد یزید

گردیده بود خار و در افتاد مثل مور

امّیدِ دشمنان به شکستِ عقیله بود

بردند عاقبت همه این آرزو به گور

حالا هنوز پرچم زینب به قله هاست

چشمِ تمامِ حرمله های زمانه کور

اسماعیل روستائی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا