شعر شهادت حضرت زهرا (س)

سایه ی مادر

سایه ی مادر

تحمل کردنش سخت است و عهدِ کودکی را گر
تو هم جای خودت باشیّ و هم جای پُرِ مادر

خودت را جای من بگذار گو این بی نوا دختر
چگونه سر کند آن را بدونِ سایه ات مادر!

تو را میخواهمت هر شب که تسکینِ دلم باشی
در این سیلابِ غم مادر تو حلِّ مشکلم باشی

ز بس بوسیده ام هر شب گلِ چادر نمازت را
دلم یک لحظه میخواهد ببوسم روی نازت را

چه دردی می کشیدی در تمامِ لحظه های شب
ندیده کس به غیر از تو وَ غیرَ از دخترت زینب

چه ضربت ها که تو خوردی ز دستِ مردمانِ پست
به پهلو استخوانِ تو از آن ضربِ لگد بشکست

تویی که میخِ سوزان را درونِ سینه ات داری
تویی که گونه های تو چو سَیلی خون شده جاری

تو را در خاک و خون دیدم میانِ غربتِ کوچه
که در بینِ جِدار و در به خون پرپر شده غنچه

دلم خورشید میخواهد بیا یک شب به خوابِ من
زنَد بوسه به چشمانت دلِ پُر التهابِ من!

هستی محرابی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا