شعر شهادت امام كاظم (ع)

سياه چاله

عجب تصور تلخی!سیاه چال و سپیده
پراست سینه ی چاه از هزار آهِ کشیده

تو کیستی که مقامت نمیشود متصور
تو کیستی که خیالت شده ست حسرتِ دیده

اسیر علم تو چشمان پر تحیر عالم
گواه چشمه ی اعجاز تو لبان گزیده

چقدر نسل علی بودنت به چشم می آید
میان هق هق مسکوت و بغضهای چکیده

تورا چگونه گرفته ست در محاصره،زنجیر
که قامتت شده هم قامت کمان خمیده

هجوم زخم زبان از زبان تیره تباران
نحیف کرده تورا ای هلال رنگ پریده

هزار بار شکستی به یاد خاطره ی در
هزار بار بریدی به یاد حلق دریده

چه سرنوشت غریبی رقم زدند برایت
تویی که حامل جسمت دری ست نیمه بریده

عالیه رجبی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا