شعر عيد غدير خم

شاهِ نجف

شاهِ نجف

نامِ زیبایِ تو ،قوّت به دلِ آدم داد
بودنت پشت و پناهی به تنِ خاتم داد
ذکرِ تو حیدر کرّار چنان پر شور است
گفتنش نعمتِ بی حد به همه عالم داد

« چه بگویم که تو را عزّ و شرف می خوانند»
« اهلِ عزّت بخدا شاهِ نجف می خوانند»

حضرتِ عشق، امامِ دو جهان یاحیدر
صاحبِ علمِ نبی، درّ گران یاحیدر
شهره ات تا به سماوات چنین پیچیده
داری از حق چقدر نام و نشان یاحیدر

« ای یدالله تو را دستِ خدا می خوانم»
« منِ افتاده تو را عقده گشا می خوانم»

بی تو از چشمِ خداوند یقین می افتم
از ولایت به در آیم به کمین می افتم
آسمانی شده ام با نظرِ الطافت
گر رهایم کنی ای شاه، زمین می افتم

« دستِ من گیر که با دستِ شما سرپایم»
« از همانِ بدوِ تولّد شده ای مولایم»

با غدیر است که ما شورشِ محشر داریم
وَ دعا از نَفَسِ گرمِ پیمبر داریم
جرعه نوشیم از این جامِ ولایت زیرا
چون تویی شیر خدا ساقیِ کوثر داریم

«عید اکبر شده تا حشر بهارِ شیعه»
« از غدیر است همه دار و مدارِ شیعه»

اسدالله ِ جهان، عزّت تان پاینده
در دلِ اهلِ خطا، صولت تان پاینده
وَ تَرحّـم .. که خجالت زده ام یا مولا
بر سرِ شیعه فقط رحمت تان پاینده

« هرکسی نیست ولایی، به دَرک نزدیک است»
« دشمنِ شیرخدایی، به دَرَک نزدیک است»

نَفَسِ عاریه ی ماست فدایت آقا
همه ی هستی ما هست برایت آقا
گرد و خاکیم نشسته به پرِ دامانت
من دخیلم که شوم طُرفه گدایت آقا

« رستگاریم در این خانه فقط با حیدر»
« ذکرِ ما تا دمِ محشر، مددی یا حیدر»

  محسن راحت حق

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا