شعر شهادت امام كاظم (ع)شعر شهادت اهل بيت (ع)

شعر روضه حضرت موسی ابن جعفر (ع)

ای چارده بهار اسیر بلا شده
دنیا به درد دوری تان مبتلا شده
در حسرت نگاه تو خورشید خون گریست
کنج سیاه چال که جای امام نیست
زنجیر هم به زخم تنت گریه میکند
بر پاره پاره بدنت گریه میکند
دشمن غرور حیدریت را نشانه رفت
هر وقت بی ادب طرف تازیانه رفت
ای بال و پر شکسته چه زخمی ست پیکرت
اهن فرو نشسته به جسم مطهرت
زنجیر و ساق پای شما درد سر شده
در حد یک عبا تنتان مختصر شده
خون مردگی چشم ترت حرف میزند
این تازیانه با جگرت حرف میزند
زخم زبان مرد یهودی چه اشناست
خندیدن به زخم و کبودی چه اشناست
شلاق روح میزند انگار خنده اش
بر قلب تو شرر زده مسمار خنده اش
این زخم ها که همسفر پیکر تو اند
از جنس زخم های تن مادر تو اند
دیدند تازیانه حریفت نمیشود
سیلی حریف روح شریفت نمیشود
گفتند با چه میشود این کوه را شکست
توهین به نام فاطمه,ان روح را شکست
حسن کردی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا