شعر فاطمیه

مگرنه فاطمه مادر برای هرشیعه است
به ناله سر بده در روضه ها ننم اولدی

ملائکه همه گریان شدند وقتی که
رسید ناله ی آقای ما ننم اولدی

میان کوچه حسن داد میزد و می گفت
برو عقب نزن ای بی حیا ننم اولدی

چگونه شد که دوچشمش ندید جایی را
به روی حوریه زد بی هوا ننم اولدی

حسین برسر خود میزد و به زینب گفت
بیا ببین به زیر دست و پا ننم اولدی

میان آن همه هیزم به دست در کوچه
در آن هیاهوی درد و بلا ننم اولدی

به بازویش ضربات غلاف جا انداخت
بدون شک که از این ماجرا ننم اولدی

گذشت واقعه -روزی به کربلا زینب
دوید و گفت نزن نیزه را ننم اولدی

محمدحسن بیات لو