شعر ولادت امام رضا (ع)

طلوع شمس

طلوع شمس نديدي ز نجم اگر محسوس
ببين ز نجمه به عالم طلوع شمسِ شموس

نموده انفس و آفاق را قرين سرور
شهی كه نفس نفيسش بود انيس نفوس

تباركاللَّه از اين روز اسعد ميمون
كه هست مولد شاه حجاز خسرو طوس

خديو خطه طوس آنكه عارفان ندهند
گدايي در او را به حشمت كاووس

امام جنّ و بشر كش بر آستانه قدس
ملائكند دمادم به ذكر يا قدوس

مه سپهر ولايت شهي كه در هر صبح
زند به خاك درش آفتاب گردون بوس

ز رشك خادم كويش رواست خازن خلد
همي گزد لب و بر هم زند كف افسوس

عجب نباشد اگر فايق آمد از هر باب
گه مباحثه با عالم يهود و مجوس

چه جلوه ذره كند در مقابل خورشيد؟
چه صرفه قطره برد در كنار اقيانوس؟

چه شد دنائت مأمون و كينه توزي او؟
كجاست آن همه تزوير و حيله و سالوس؟

بگو بيا و ببين حشمت خدايي وي
كه آن به ديده خلق خدا بود محسوس

هميشه بر سر بام جهان به كوري خصم
به نام نامي آن شه فلك نوازد كوس

درون جسم گدازد دل حسودانش
چنانكه شمع گدازد ميانه ی فانوس

شهي كه وحش بيابان از او گرفته مراد
صغير كي شود از لطف و رحمتش مأيوس

صغیر اصفهانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا