شعر ولادت حضرت معصومه (س)

عالمه ی روزگار

زاهده ی باوقار..عالمه ی روزگار
معدن حجب وحیا،بانوی والاتبار
میوه قلب بتول، سیبِ درخت انار
ای حرم تو به قم، قبله هشت و چهار

فاضله اهل بیت،آیت عظما سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام

شمسه شمس الشموس،عشق انیس النفوس
ای که شده جبرئیل در حرمت خاکبوس
وی که مراجع همه کرده به پایت جلوس
مضجع نورانی ات قبله گه ارض طوس

ای حرمت جلوه ی تربت زهرا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام

ملجأ نزدیک و دور،کعبه اهل حضور
عابده ی روز وشب،بانوی روز نشور
مرکز پرگارعشق،مجمع عقل و شعور
ای ز پسِ پوشیه ، منبع تکثیر نور

برتو زهر سو درود،بر تو زهرجا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام

دختر زهراتویی، مریم عذرا تویی
ستره ی پنهان تویی،جلوه پیداتویی
فاطمه ای لایقِ لفظ فِداها تویی
دردل این شوره زار،حضرت دریاتویی

آب حیات زمین ، آبیِ دریا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام

درگهِ تو جنّتم، خادمی ات عزتم
شکر…خدارا که من،بنده این ساحتم
این شجره نامه ام، این سند قدمتم
نوکری کوی تو، داده بسی رفعتم

می دهم امروز درحسرت فردا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام

جام شدم جم شدم،چشمه زمزم شدم
اولِ ذی القعده ات، ماه محرم شدم
در پیِ تعظیم تو، تا به کمر خم شدم
پای تو افتادم و ، شهره عالم شدم

از سوی پایین ترین ،جانب بالا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام

آمدی وعالم از، عطر تو آکنده شد
خاطره ی مادرِ آینه ها زنده شد
باغ ولایت پُر از، شاخه گل خنده شد
مهر به وجد آمد و، ماه چه تابنده شد

ماه فلک داد بر، ماه دل آرا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام

رقص طرب می کند طوس به شکرانه ات
مست شده سلسبیل؛ از لب پیمانه ات
خیل ملک رفته در؛ سجده درِ خانه ات
این شده ذکر لبِ عاقل و دیوانه ات

فاطمه ی فاطمه،سرور زنها سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام

روح تویی جان تویی،معنی ایمان تویی
خواهر معصومه ی شاه خراسان تویی
عمّه ی جود و کرم، بانی احسان تویی
سایه ی روی سرِ مردم ایران تویی

پس به تو از جانب خیل گداها سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام

زائر تو… زائرِ … آل محمد شود
در حرمت مست از، باده بی حد شود
کاش که روزی ما ، بارِ مجدد شود
هر که به قم آمده، زائر مشهد شود

دست به سینه دهد بر تو و آقا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام

دور ز دلبر شدی…نه… که مقرب شدی
از میِ هجران او بسکه لبالب شدی
در پیِ او رفتی و، روز شدی شب شدی
دور رضا گشتی و یک تنه زینب شدی

آینه ی حضرت زینب کبری. سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام

زینب کبری شدی، چشم شدی تر شدی
شمع شدی…آب از هجر برادر شدی
نامه او خواندی وبال شدی پر شدی
لیلیِ آواره ی ، دیدن دلبر شدی

تا که زقم آمدند، در پیِ تو با سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام

قم به تو تعظیم کرد، برتوجسارت نشد
محمل تو پرده داشت، نور…زیارت نشد
پای تو گل ریختند، خیمه که غارت نشد
روزی تو از سفر ، رنج اسارت نشد

بر تو وآن بانوی زخمی و تنها سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام

عمه تو پیر شد، بسته به زنجیر شد
زود به مقتل رسید، حیف کمی دیر شد
سر…که جداشد زتن، جنگ نفس گیر شد
از قِبَل سنگ ها… آینه تکثیر شد

آه چه آمد سرِ زینب علیها سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام

سعید توفیقی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا