شعر ولادت حضرت معصومه (س)

خواهر سلطان

خواهر سلطان

چه تشهّد و سلامی، چه نماز بی ریایی
چه حجابِ دلنشینی، چه وقارِ دلربایی

شده سرگرم به تفسیرِ زوایایِ تو خورشید
به صلابتِ تو به به! چه نجابت و حیایی

به تو رو کرده برادر شده مشتاق حضورت
که فقط خواهر سلطانی و معصومۂ مایی

شده مشغول به ذکر تو و گل کرده سحرها
به لبِ خادم صحنت غزلِ شیخِ بهایی

همه شب ذکر لبش بوده در ایوانِ تو «بهجت»
چه رواق و آستان و حرم ِ گره گشایی

شُعرا گوشۂ ایوانِ تو آیینه سرودند
چه غزلوارۂ آیینی و چه حال و هوایی

همه مشغول به پابوس تو پیچیده در این صحن
چه مناجاتِ دل انگیزی و چه مدح و ثنایی

طلبیدی و شنیدم به خدا حینِ ورودم
که تو ای زائر من، دیر رسیدی و کجایی؟!

پدرت بابِ حوائج، تو کریمه، منِ سائل-
به خودت رو زده ام! آمده ام محض گدایی

سرِ راه تو نشستم به امیدی که به من هم
کمی از سمتِ قنوتت برسد خیلِ دعایی

بده در راهِ خدا و برسان برگِ براتِ
سفرِ سوریه! یا که نجف و کرب و بلایی

مرضیه عاطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا