شعر مناجات با خدا

عزیزم حسین

از کرده ی خود شدم پشیمان ، دورم
از دایره ی رحمت یزدان دورم

از خانه تو گذشتم و در نزدم
من دست نیازم و ز دامان دورم

وقتش نشده بپرسی از احوالم ؟
اوقات مرا گرفته عصیان ، دورم

لقمه نگرفت بر گدای تو کسی
از خوان کرم ، شبیه مهمان دورم

یکسال دگر به مرگ نزدیک شدم
از کرب و بلا ولی کماکان دورم

دوری مرا سه ساله ات می فهمد
از چشم تو ای رخ پریشان دورم

بوی پدرم مشاممان را پر کرد
افسوس کمی ز نیزه داران دورم

هر روز غم جدیدی از راه رسید
کی از غم تو قدیم الاحسان دورم

ای بر سر نیزه ، من بغل می خواهم
خیلی ز تنی که گشته عریان دورم

ناصر دودانگه

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا