قرص قمر

گوهر حیدر، گوهر آورده است
جلوه ی قرص قمر آورده است
روی دو دستش پسر آورده است
ام بنین شیر نر آورده است

حرمت مویت شکست

حرمت مویت شکست و مو پریشان سوختیم
با گداها همنشینت کرد ، دوران سوختیم

از پیاده بردنت دنبال مرکب هایشان
از جسارت کردن فتح بن خاقان ، سوختیم

عزیزم حسین

تشنه لب جان داده ای ، ای کاش باران می شدم
روی خاک افتاده ای، ای کاش دامان می شدم

کاش می پوشاندمت عریان نمانی لااقل
ای خدا ، ای کاش من خاک بیابان می شدم …

یا ام البنین(س)

با گریه هام مدینه رو سوزوندم
برای دستای تو روضه خوندم
خوش غیرت حرم بیا و ببین
رخت عزا به بچه هات پوشوندم

روضه دارا

من تو اندازه ای نیستم که بگم …
قدر عزتی رو که داری بدون ….
من فقط یه لنگه کفش ساده ام
که بودم یه سال ، پای یه روضه خون

حقت بهار بود

حقت بهار بود ، خزانت شدم ببخش …
آتش گرفتم آتش جانت شدم ببخش

تقصیر تو نبود که بازوی من شکست
گفتی نیا، ولی نگرانت شدم ببخش …

وای مادرم

پروانه ها جمعند، دور شمع خانه
اشکند در پای وداعی عاشقانه …

در نیمه ی شب مادری تشییع می شد
آرام بین بغض های کودکانه …

یا زهرا (س)

قطره باش و تا ابد ، در خویش دریا را ببین
زیر پای مرتضی عرش معلی را ببین

عمر ما با خاطرات رو به ایوانش گذشت
در نگاه زائران ، شوق تماشا را ببین

حسین من

ذره بودیم که بر چشم نگار آمده ایم
اشک ها ریخته شد تا که به بار آمده ایم

در جوار تو همه گل به نظر می آیند
تو گلی ما همه در کسوت خار آمده ایم

عزیزم حسین

اوصاف آقای کرم جز منقبت نیست
غیر از رضای دوست ، کاری مصلحت نیست

از من گذر کن ، دستگیرت می شود او
آری جدایی علتش جز معصیت نیست

عزیزم حسین

از کرده ی خود شدم پشیمان ، دورم
از دایره ی رحمت یزدان دورم

از خانه تو گذشتم و در نزدم
من دست نیازم و ز دامان دورم

پسران مرا حلال کنید

بنشینید و سیر گریه کنید
گریه بر این شکسته بال کنید
بی بنینم ، شما به رسم وفا
پسران مرا حلال کنید …

دکمه بازگشت به بالا