شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

علی جانم

نمیخواهم به روی تن سری را
که باور میکند هر باوری را

تمام فکر من این است در سر
که بندازم از این سر خودسری را

به وحدانیتت خوردم سوگند
نمی یابی شبیهم کافری را

شما شانت خدایی هست مولا
بگو که پس زدی پیغمبری را

میان این همه منصب چه شد که
پسندیدی مقام حیدری را

به نقل اهل سنت در بخاری
زمین انداخت تیغت لشگری را

برایت ذکر یا زهراست کافی
که از پا در بیاری خیبری را

یقین با خاتمی که فضل کردی
تو خرجی میدهی هر کشوری را

قسم دادن ندارد،جان قنبر
نگیر از ما مقام نوکری را

برای تو (کمال صبر) یعنی
ببینی روی منبر دیگری را

چه حالی داشتی آن لحظه ای که
میان کوچه دیدی مادری را

تو جان دادی همان روزی که دیدی
به روی خاک یاس پرپری را
 حسین زارع‌ زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا