شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

علی حیدر علی صفدر

قلم مست است در پس‌ کوچه‌ی این شعر دفتر هم
شراب ناب می‌ریزد به کاغذ جای جوهر هم

مضامین بلندی ریخته در شعر کوتاهم
که دارد واژه‌واژه از لب من می‌رود سر هم

چگونه این منِ آلوده از او شعر بنویسم؟
که نامش را نبرده بی وضو حتی پیمبر هم

دم از عشقش زدن اندازه‌ی این بی سر و پا نیست
که جانش را فدای عشق او کرده‌ست کوثر هم

چگونه مدح آن شاه بلندآوازه را گویم؟
که درمانده‌ست طبع قاصرم از مدح قنبر هم

خودِ مولا اگر یاری کند با گوشه‌ی چشمی
شکوفا می‌شود با یک اشاره نطق نوکر هم

خدا از باء بسم الله خود تا سین والناسش
نیاورده‌ست جز وصف علی یک حرف دیگر هم

علی فرقان، علی برهان، علی حق و علی میزان
علی راه و علی هادی، علی قاضی و داور هم

علی حیدر علی صفدر علی رهبر علی سرور
وصی و جانشین و نفس پیغمبر، برادر هم

علی همبازی طفلان، علی تسبیح نخلستان
علی پیروز میدان حنین و بدر و خیبر هم

علی نان جوین می‌خورد و روی خاک می‌خوابید
اگرچه بود با افلاک از خاک آشناتر هم

غم مولا غم دین بود، تا بود آدم دین بود
به دوشش پرچم دین بود و شد بی یار و یاور هم

تمام زخم‌هایش تا که زهرا بود مرهم شد
ولی زخمی که خورد از داغ او هرگز نشد مرهم

علی راه سعادت بود و سد کردند راهش را
درِ علم نبی بود و زدند آتش بر آن در هم

علی را از میان راندند و خود با ناکسان ماندند
نکردند اعتنا حتی به فرمان پیمبر هم

علی امروز هم در غربت است آری، نمی‌بینی؟
که غایب مانده از بی یاوری فرزند حیدر هم

به احوال پریشان گرفتاران گیسویش
که این نظمِ سراپا نقص روزی می‌خورد برهم

گنهکارم ولی از عشق تو دم می‌زنم عمری
تو هم فردا مرا با شیعیان خود بخر درهم

 علی سلیمیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا