شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

عهد

گرچه من هستی خود از یار دارم بیشتر

عهد با بیگانه و اغیار دارم بیشتر

این چه بازاریست که یوسف زمن بیزار شد

جای قلب زار من آزار دارم بیشتر

نوکری سربه هوایم که نمی آیم به کار

موقعی که کار دارد، کار دارم بیشتر

من گدای کهنه کاری که دو دستم خالی است

روی دوشم زخم کوله بار دارم بیشتر

چشم بیمارش، حریفِ چشم بیمارم نشد

برگناه چشم، چون اصرار دارم بیشتر

جای یک دلدار، یک دل دارم و صد دلپسند

خیلی از دلدار خود دلدار دارم بیشتر

رفتم از این مجلس آن مجلس فقط محض ریا

حیف در پرونده ام آمار دارم بیشتر

کاش صاحبخانه را یکبار می دیدم فقط

رفته عمرم حسرت دیدار دارم بیشتر

من کجا و انتظار او، در این شرمندگی…

انتطار از مادرش انگار دارم بیشتر

کاش من را زائر آوارهء مشهد کند

چون در آنجا شوق استغفار دارم بیشتر

در حریمی که ملک هم رشک بر آن می برد

فاطمه اشک گداهای رضا را می خرد

رضا دین پرور 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا