شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)

لاله ی خیمه

یا علی اکبر
آینه ی کامل خدا علی اکبر

خَلقاً و خُلقاً
جمع کرامات مصطفی علی اکبر

مثل حسن تو
بوده ای از سفره دار ها علی اکبر

شادی باباست
اینکه تو را می زند صدا علی اکبر

با نظر تو
حاجت ما می شود روا علی اکبر

داغ تو سخت است
گفت پدر : بعدک الافا علی اکبر

روضه ی تو شد
جمع تمامی روضه ها علی اکبر

خیمه پس افتاد
تا که علی اکبر از روی فرس افتاد

لاله ی خیمه
باوزش باد دست خاروخس افتاد

گرگ می آید
چون خبرآمد که شیر درقفس افتاد

عمه رسید و
جسم تو را دید بر زمین,سپس افتاد

گفت عزیزم
کاش ببینی حسین از نفس افتاد

میوه ی قلبم
داس تورا دید وبعد در هوس افتاد

سرو رشیدم
راه تن تو به قیچی هرس افتاد

وقت عزا شد
پیش تن تو بساط روضه به پا شد

رفتی و اکبر
بر سر عالم پس از تو خاک عزا شد

تازه جوانی
قدّ پدر از غم فراق تو تا شد

رفتی و بابا
در دم پیری دگر بدون عصا شد

باد ادب کرد
گیسوی تو روی نیزه تا که رها شد

بس که زیاد است
خون سر و صورت تو مثل حنا شد

عمه ات افتاد
تا که در آن جا سر از تن تو جدا شد

جان حرم سوخت
نیزه ی دشمن به پهلوی تو که جا شد

اهل کسایی
چون کفن پیکر تو نیز عبا شد

حضرت غیرت
پای جسارت به خیمه بعد تو وا شد

سینه شکسته
سینه ی تو زیر پای کینه شکسته

قلب رقیه
بعد تو مثل دل سکینه شکسته

جان حسین است
آن چه پس از تو به هر زمینه شکسته

ارباً اربا
آینه ی تو چه بی قرینه شکسته

پهلوی تو بود
پهلوی مادر که در مدینه شکسته

مجتبی خرسندی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا