شعر مدح امام حسين (ع)

محب

ای کشتی نجات بشر دستمان بگیر

ماییم غرق موج خطر دستمان بگیر

بر ما که در کمین بلا گیر کرده‌ایم

با چشم مرحمت بنگر دستمان بگیر

شیعه کم و محب گنه کارتان زیاد

درهم محب و شیعه بخر دستمان بگیر

ما؛ ای‌حسین، مسلم و هانی نمی‌شوییم

ما و همین دو دیده‌ی تر دستمان بگیر

از دست غیر دشنه‌ی دشنام می‌خوریم

از دست دوست خون‌جگر دستمان بگیر

راهی که پیش روست، دراز است و پای لنگ

ای روی نیزه رفته سفر دستمان بگیر

زینب اشاره کرد به سر، گفت “یاحسین”

ای بر خیام سایه‌ی سر دستمان بگیر

از قامت رشیده‌ی زن‌های خیمه‌ات

جز سایه‌ای نمانده اثر دستمان بگیر

رو کرد بعد بر سر عباس و گفت آه

ماه منیر، قرص قمر دستمان بگیر

هم بر لباس پاره‌ی ما سایه‌سار باش

هم بر رخ سه‌ساله سپر دستمان بگیر

امیر عظیمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا