شعر مدح و مناجاتشعر مدح و مناجات حضرت زينب (س)

مدتی هست که انگار خبر می آید

مدتی هست که انگار خبر می آید
مبتدای خبرش شهد و شکر می آید
در دل ظلمت شب نیز سحر می آید
به شما چادر زهرا چه قدر می آید

همره آمدنت ارض و سما شکل گرفت
معنی تازه ایی از طرز دعا شکل گرفت
چادرت را بتکاندی و شفا شکل گرفت
بعد از آن لحن غزلخوانی ما شکل گرفت

خنده با گریه شد و فرضیه ها ریخت به هم
عقربه گیج شد و ثانیه ها ریخت به هم
نام تو اشک شد و قرنیه ها ریخت به هم
آمدی و همه ی مرثیه ها ریخت به هم

شرح تفصیلی آیات شمایی بانو
شاهد کل روایات شمایی بانو
به خدا قبله ی حاجات شمایی بانو
اولین عمه ی سادات شمایی بانو

دختر حضرت زهرا شدنت را عشق است
رنگ و بوی علوی در سخنت را عشق است
لقب محتشم شیرزنت را عشق است
ذکر صدبار حسین و حسنت را عشق است

کوثر نور به تاریکی شامی بانو
صاحب نون و قلم…فوق کلامی بانو
پنج تن را به خدا حُسن ختامی بانو
و پسر گر نشدی باز امامی بانو

تو کمالی, سخنت باده ی اکمل دارد
خطبه خوانی تو خود هیبتی از یل دارد
صدوده نکته ی باریک و مسجّل دارد
دختر شیر خدا ! کار تو ایول دارد

ناگهان نور شما در دل ما گشت پدید
نخ قنداقه ی تو بود که مارا بخرید
“آسمان بار امانت نتوانست کشید”
و برادر به علمداری تو داشت امید

ای علمدارِ پس از حضرت سقا…زینب
صاحب چادر ارثیه ی زهرا زینب
این رباب است نشسته به تماشا زینب
سرِ گهواره ی اصغر شده دعوا…زینب ؛

علی اصغر نه عطش بی خور و بیخوابش کرد
بلکه فریاد پدر بود که بی تابش کرد
چه بزرگانه سری هدیه به اربابش کرد
روی دست پدرش حرمله سیرابش کرد…!

شاعر:سید نیما نجاری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا