شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)

معجر فاطمه شد معجر زینب اینبار

معجر فاطمه شد معجر زینب اینبار
گره ی آن گره از مرگ امامی وا کرد
خواست تا عمه ات از خیمه بیاید پیش ات
کوچه ای را جلویش لشگر شامی واکرد

اولین کشته ی عطشان بنی هاشمیان
خنده و هلهله و ساز به جانت افتاد
زهر چشم از همه میخواست بگیرد دشمن
علت این بود که مقراض به جانت افتاد

یک بدن بودی و چل بار تورا آوردند
روی هر عضو تنت جای هزاران ضربه ست
وسعت پیکرت ای آهوی زیبای حرم
به خدا بیشتر از خیمه ی دارالحرب است
رضا قربانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا