شعر شهادت حضرت زهرا (س)

ملاك عشق

ملاك عشق

حق ملاك عشق را با عشق تو سنجيده است
شاهكار دست خود در خلقت تو ديده است
ذكر « لا احصي ثنائُك » گوشه اي از وصف تو
پايِ مدحت دست هر صاحب قلم لرزيده است
با نفَسهاي تو اي آرامش جان علي
بويِ سيب از عرش تا فرشِ خدا پيچيده است
مانده روي صورت تو جاي لبهاي نبي
بسكه اي حوريه با گريه تو را بوسيده است
محور آل كسا و علت خلقت تويي
دست بر سينه علي هم دورِ تو گريده است
هاتفي از خلقت جنات پرسيد و شنيد
فاطمه يك گوشه لب وا كرده و خنديده است
خم به ابرويت نياور چون قيامت مي كند
حق اگر آگاه گردد فاطمه رنجيده است
شانه بردار و به داد ناز دخترها برس
چند وقتي گيسوي زينب به هم تابيده است
از شكاف پهلويت پيداست بد خوردي زمين
در به سوي پهلوي تو بي هوا چرخيده است
خوب شد فضه رسيد و پيكرت را جمع كرد
بر در و ديوار خونِ سينه ات پاشيده است
پيش زينب بي حياها دستِ جمعي مي زدند
دخترت حق دارد اي بي بي اگر ترسيده است
هر كجايي با علي تا شد مغيره رو به رو
بر غلاف خود كشيده دستي و خنديده است
 قاسم نعمتی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا