شعر ولادت امام زمان (عج)

مولای گندمگون

 

روبه گندم‌زارها می‌آیی ای مولای گندمگون
آیه‌ی صلحند چشمان شما ـ «والتین والزیتون»


ابروانت خط نستعلیق خطاطی زبردستند
آخرین بیت از غزل‌هایی خیال انگیز و یکدستند


بیتِ آخر حالتش این است, غافلگیر خواهد کرد
ـ ناز دارد ـ می‌رسد هرچند گاهی دیر خواهد کرد


نرگس اینجا غرق در ترکیب خالت با لب است امشب
«آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است », امشب


دارد از بالا محمد (ص) هم خودش را در تو می‌جوید
می‌زند بر شانه‌های حیدر و با شوق می‌گوید:


ـ مثل زهرا(س) می‌شود از دور چشمش را که می‌بندد
خوب با دقت نگاهش کن علی(ع) ! مثل تو می‌خندد


بی محمد(ص) مانده یثرب تا تو شب با ماه تنهایی
بی علی(ع) ماندیم تا تو بازهم با چاه تنهایی


لحظه‌ها را بی تماشایت نگو باور کنم مولا!
«من نه آن رندم که ترک ساقی و ساغر کنم» مولا!


تا کی اینجا قصه‌ی خورشید پنهان را بخوانم من
«یوسف گمگشته باز آید به کنعان» را بخوانم من


با ستاره منتظر می‌مانم آری صبح نزدیک است
آه بیدارانِ این شب زنده داری! صبح نزدیک است

 قاسم صرافان

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا