شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)

وصیت

الهی بمیرم که مضطر شدی
بمیرم زمین گیر حیدر شدی
دعا کن بمانی که شاید گلم
دوباره خدا خواست مادر شدی


تو رو جان من از علی رو نگیر
به لالایی محسنت خو نگیر
نه اینکه سکوتت من و میکشه
نفس میکشی دست و پهلو نگیر

خوشم با همین انتظار خانومم
تو خوب میشی طاقت بیار خانومم
شنیدم به زینب وصیت شده
دیگه حرفش و پیش نیار خانومم

به زلف پریشون دختر, نرو
به اشک حسینِ دم در, نرو
به زانو بغل کردنای حسن
که کرده یتیمیش و باور, نرو

شنیدم که رو چادرت پا زده
شنیدم تو رو دیده تنها, زده
بگو کوچه جریانش و؛ دیشبی …
حسن بین خوابش یه حرفا زده:

فدک نامه رو کردی پاره, نزن
چکاری مگه با تو داره, نزن
تو که کردی کار خودت رو برو
نزن٬ مادرم بارداره, نزن

**

زبان حال حضرت مادر با حضرت امیر

علی جان نبینم می باری هنوز
نبینم که باور نداری هنوز
خودم پشتتم مثل سابق ببین
نکن گریه, زهراتو داری هنوز

نکن گریه, گریه م می‌گیره علی
که زهرا از این دنیا سیره علی
اگر کوچه شد قاتل من, بدون
با اشکاته زهرا می میره علی

سرت رو بالا کن ببینم تورو
سرم رو بالا کن ببینم تورو *
دارم بچه ها رو به تو میسپرم
ولی بیشتر دل غمینم تورو

میدونم نگفته میخونی خودت
که با من چه کردن, میدونی خودت
شبانه بیا کفن و دفنم بکن
که قبرم رو تنها بدونی خودت

نخوابید حسینم, تو خوابش بده
شبای عطش کاسه آبش بده
نزار ام کلثوم بشه بی قرار
خصوصا حسن رو جوابش بده

علی جان برا زینبم, پر بلا
نوشته زمونه سراسر بلا
می بینم یه عده حرومی میشن
مزاحم برا زینبم کربلا

*صنایع فدای مضمون

 
فرشید یارمحمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا