شعر مدح امام حسين (ع)

يا ساكن كربلا

با هر قنوتِ نمازم؛ در دست، دفتر گرفتم
پای مناجاتِ شعرم؛ مضمونی از سر گرفتم
اینجا که من ایستادم؛ درگاهِ دارُالاجابه‌ست
صاحب‌حرم که بماند؛ من حاجت از در گرفتم

گفتم تهی‌دست هستم؛ دیدم قنوتم طلا شد
از خواهشِ کاه گفتم؛ یک کوه، از زر گرفتم
دستانِ سینه‌زنم را؛ از پینه‌ی دستِ بابا
سرچشمه‌ی اشکِ خود را؛ از شیرِ مادر گرفتم
من فطرسِ روضه‌گردم؛ با بال‌های شکسته
زیر عَلم گریه کردم؛ از تیغه‌اش پَر گرفتم

در اولین شوقِ پرواز؛ آنقدر بالا پریدم
از آسمان هم گذشتم؛ آخر به گنبد رسیدم

تا روی گنبد پریدم؛ دیدم حرم نوحه‌خوان است
گلدسته تکبیر بر لب؛ می‌گفت وقتِ اذان است
اشکم فراتِ وضو شد؛ رو به ضریح ایستادم
گفتم همین‌جاست قبله؛ کعبه که سنگِ نشان است
این قله‌ی آرزوها؛ عرشِ برینِ زمین است
بالاتر از هر چه بالا؛ اینجا تهِ آسمان است
هر ریشه از فرش صحنش؛ در دستِ حبل‌المتین است
اهل نجاتیم، زیرا؛ اینجا پُر از ریسمان است
هر چند ناخوانده بودم؛ اما مرا هم بغل کرد
شش‌گوشه مهمان‌نواز و؛ با زائرش مهربان است

دستم ادب کرد و گفتم؛ آقا سلامٌ علیکم !
هر چند رویم سیاه است؛ اما سلامٌ علیکم !

در مدحِ تو لال بودم؛ وقتی مرا آفریدند
گفتم سلام ایهاالنّور !؛ وقتی صدا آفریدند
در یک نمازِ جماعت؛ پشتِ صفوفِ ملایک
بر تربتت سجده کردم؛ وقتی تو را آفریدند
گفتی که زوّار دورند؛ از خانه‌ی عرشی من
این شد که روی زمین هم؛ یک کربلا آفریدند
در قعرِ چاهِ تباهی؛ پرواز، رویای من بود
پَر باز کردم همینکه؛ گنبدطلا آفریدند
تا اینکه چشمِ کریمت؛ دنبال سائل نگردد
دور و بر خانه‌ات یک دنیا گدا آفریدند

وقتی تو را خلق کردند؛ بر خاکِ تربت دمیدی
قربانِ هویت مسیحا؛ ما را چه خوب آفریدی

رضا قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا