شعر وروديه محرم

پر می زند دلم به هوای نگاهتان

پر می زند دلم به هوای نگاهتان
تا کربلا- به شهر شما- بارگاهتان

تا اینکه خرج بزم عزای شماشوم
عمریست میشودکه نشستم به راهتان

از کودکی درون حسینیه بوده ام
بوده سرم به سایه ی چتر پناهتان

آیا نمی شود که برای سعادتم
من هم شوم غلام غلام سیاهتان

اینجا همه برای شما گریه می کنند
از ماجرای بی کسی و سوز و آهتان

من آب میشوم ز خجالت که آن غروب
یک نیزه ی شکسته شده تکیه گاهتان

ای وای من که بوی گل یاس میدهد
هر قطره خون خاکی آن قتلگاهتان

تنها ترین امام ؛ شهید بدون سر
با ما کسی نگفت چه بوده گناهتان
محمد حسن بیات لو

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا