شعر مدح و مناجات امام حسن عسكری (ع)

گـدایِ سامرِه

همین که نامِ تو آمد به لب نَشدها شد
خـلاصه هر گـِره‌یِ کـورِ کارِ ما واٰ شد

به‌نامتان که رسیدیم صحبت از کَرم است
به نامـتان که رسیـدیم آسـمان تا شد

“صبا اگر گُذری اُفتدت به کشورِ دوست”
بگو که در حـَرمت دردمان مُداوا شد

گـدایِ سامرِه از دستِ تو گـرفته نان
نشسته بر سرِ این سفره که سرِ پا شد

گـدایِ نانِ شما حـاتم و سلیمان ها
مساوی است در این خانه هر نشد با شد

قـریبِ عرشِ خـدایی غـریبِ سامرّا
غـبار تا سرِ کـویت رسید اَعـلاء شد

عـیارِ گـردوُغبـار از طلاست بالاتر
کسی که خاکِ درِ این سراٰ شد آقا شد

به سینه می‌زنم این سنگِ عشق را آری
دوباره عاشقـتان ندبه‌خوانِ دریا شد

حسین ایمانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا