شعر ولادت امام زمان (عج)

گل نرجس

باز هم عرض ادب ذکر الفبای قلم
می‌دود شور محبت به سراپای قلم
ای خوشا حس من و وسعت رویای قلم
می‌نشیند غزلی تازه به لب‌های قلم

که جهان تشنه‌ی حق بود خوش‌آمد مهدی
نور حق شمس فلق بود خوش آمد مهدی

شاخه‌ی سبز ولایت به ثمر آمده است
به تماشای رُخَش قرص قمر آمده است
دوره‌ی زمزمه‌ی خوف به‌سر آمده است
چهره‌ی مهدوی از پرده به‌در آمده است

می‌تراود به فلک بوی گل از مجلس نور
صلوات آمد و شد نذر گل نرگس نور

عرش را یکسره آذین به صفا بست خدا
پر جبریل امین کرد جنون را زیبا
همه شادند که روشن ز جمالش همه‌جا
حسنِ عسکری آقای جهان شد بابا

بنویسید زمین باز تجلا دارد
کودک دست حسن جلوه‌ی طاها دارد

آمد آن گل که گلستان به جمالش مبهوت
آمد آن حق که دو دنیا ز جلالش مبهوت
آمد آن نور که ایمان به کمالش مبهوت
آمد آن عشق که چشم از خط و خالش مبهوت

مهدی فاطمه موعود خدا نور نجات
به جمالش به جلالش به کمالش صلوات

سامرا چشم تو روشن که پر از نور شدی
مهو نورانیت چشمه‌ی منظور شدی
غرق لبخند و سرور و غزل و شور شدی
به مبارک سحری عاشق و مسرور شدی

سامرا آمدن عید مبارک بادت
مهدی آمد که شود باز شب میلادت

بیرق شیعه بلند است که باران بارید
قطره قطره شرف از وسعت ایمان بارید
ابر بر خاطره‌ی دشت پریشان بارید
اشک بر جان هراسان بیابان بارید

اهل بیت آینه‌بندان و غزل‌خوان که ز نور
پسر نرجس و فرزند حسن کرد ظهور

ای سلام احدیت به تو یا مهدی جان
همه‌ی شوق نبوت به تو یا مهدی جان
رونق شعر ولایت به تو یا مهدی جان
شادی و مهر و محبت به تو یا مهدی جان

منتظر بود بشر تا هدف ابراز شود
دری از روضه‌ی جنت به رخش باز شود

ای خوش آن لطف که از جانب ایزد باشد
مست گرداند و بی‌وقفه و ممتد باشد
مهرورزی کند و سخت زبانزد باشد
مثل زهرا و علی مثل محمد باشد

جلوه کرد آن گل نرگس که جلایی دارد
پای تا سر به خدا رنگ خدایی دارد

شکر بی‌حد که خدا فاصله‌ها را برداشت
عرش را زمزمه‌ی غیبت کبرا برداشت
خاک را رایحه‌ی یوسف زهرا برداشت
آخرین میوه شد از باغ تجلا برداشت

دلبر و آیت و آیینه‌ی معبود آمد
حجت حضرت حق مهدی موعود آمد

عاشقان خوشه‌ی انگور به تاک افتاده
هر که سرمست نشد، سخت هلاک افتاده
چون در آیینه هوای رخ پاک افتاده
از نگاه تر ما اشک به خاک افتاده

دست‌ها غرق قنوت و به دعا محتاج است
به صفای سحر کرببلا محتاج است

سر سجاده شکستیم که تا کی غیبت
از همه خلق گسستیم که تا کی غیبت
با دل خسته نشستیم که تا کی غیبت
عهد خون با مژه بستیم که تا کی غیبت

مژده دادند که از راه، کسی می‌آید
عاقبت منجی فریادرسی می‌آید

می‌رسد حجت اثناعشر ان شا الله
ولی عصر و امام بشر ان شا الله
آخرین مرهم زخم جگر ان شا الله
رسد اندوه و غم دل به‌سر ان شا الله

ختم گردد به تولای وجودش برکات
با نثار با صلوات و صلوات و صلوات

مصطفی کارگر

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا