شعر شهادت امام صادق (ع)

یا امام صادق(ع)

با پیرمرد خسته که دعوا نمیکنند
با دست بسته وارد بَلوا نمیکنند

از پشت بام خانه به خانه نمیروند
وقتی که نیمه شب شده غوغا نمیکنند

بر خانهء امام که حمله نمیبرند
اینگونه با بزرگ حرم تا نمیکنند

در خانه ای که هست زن و بچه بین آن
آتش به پشت خانه که برپا نمیکنند

وقتی هنوز نالهء زهرا رسد بگوش
تکرار داغ حضرت زهرا نمیکنند

شاید زنی به پشت درِ خانه آمده
در را که با فشار لگد وا نمیکنند

شه را پیاده در پیِ مرکب نمیکِشند
با کینه هتک حرمت آقا نمیکنند

هفتاد ساله را که دگر هول نمیدهند
یک ذرّه رحم ، یا که مدارا نمیکنند

پیش امام پشت سرِ هم شراب خورد
این رسم را به دِیر و کلیسا نمیکنند

بزم شراب ریشه ز بزم یزید داشت
یکجا بگو که ظلم در آنجا نمیکنند

با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت
یک عدّه چشم بسته ، تماشا نمیکنند

دندان سنگ خورده دوباره شکسته شد
خجلت ز جای بوسهء طاها نمیکنند

تَه ماندهء شراب خودش را به طشت ریخت
فکری به حال زینب کبری نمیکنند

مجتبی صمدی شهاب

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا