شعر مدح و مناجات حضرت زينب (س)

یا زینب

دست خدا، دو دست علمدار زینب است
قلب سلیم، یکسره بیمار زینب است
شیعه تمام عمر گرفتار زینب است
عاشق شدن فقط و فقط کار زینب است
هر کس حسین گفت، بدهکار زینب است

زینب نبود، مُحرِم هیئت نمی‌شدیم
گمراه می‌شدیم، هدایت نمی‌شدیم
در کوی یار صاحب‌قیمت نمی‌شدیم
این زن نبود، مرد طریقت نمی‌شدیم
اسلام تکیه داده به دیوار زینب است

سکان‌به‌دستِ کشتیِ در خون طپیده او
آثار داغ‌عشق به پیکر چشیده او
منظوره‌ی نگاه رئوس بریده او
صبر از غمش مدام گریبان دریده او
پر خون شده‌ست سینه اگر، زار زینب است

بعد از حسین روح دمید انقلاب را
بر دوش خود نشاند غم بی‌حساب را
با دست بسته حمل نموده عذاب را
بیچاره ساخت عفت این زن حجاب را
خورشید سربرهنه، عزادار زینب است

قامت کمان نمود که یارش بایستد
تا که حسین روی مزارش بایستد
پرچم بلند کرد، شعارش بایستد
حقش نبود شمر کنارش بایستد
آیا اسیر لفظ سزاوار زینب است؟!

ماندن، بدون شمس و قمر، بی ستاره؛ نه
در گوش‌ها نبودن یک گوشواره؛ نه
تنها لباس مندرس پاره‌پاره؛ نه
چوب یزید روی لب ماه‌پاره؛ نه
تشت شراب باعث آزار زینب است

بعد از حسین قافله را دید گریه کرد
شادی‌خصم، هلهله را دید گریه کرد
پای رقیه، سلسله را دید گریه کرد
دور رباب حرمله را دید گریه کرد
کم‌سو شده‌ست دیده اگر، تار زینب است

یادش نمی‌رود بدن اطهر حسین
افتاد از فرس جلوی مادر حسین
خود را رساند زیر کتک در بر حسین
رو بر مدینه کرد سپس خواهر حسین
گفت این حسین غرقه‌به‌خون، یار زینب است

 امیر عظیمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا