شعر شهادت امام جواد(ع)
دستش همیشه باز و خداوند جود , بود
روی لب ملک ز ثنایش سرود , بود
تنها دلیل خلقت هر آنچه بود , بود
عرش خدای عزوجل را عمود , بود
عالم ز درک مرتبتش کل روز را
نزد مقام و منزلتش در سجود بود
با اینکه از عوام فقط ناسزا شنید
روی لبش همیشه سلام و درود ,بود
مولا مدال و رتبه ای از شاه طوس داشت
از هر شعاع پرتوی شمسش, شموس داشت
در عصر خویش والی نور و امام شد
قائم مقام حضرت خیرالانام شد
فرقی نداشت … با همه “طی اللسان” داشت
با نوح و کوه و روح و ملک همکلام شد
هر ذره از وجود خودش را فدا نمود
تا اینکه نزد شهر “هو الحق” بنام شد
آنقدر روح پاک و شریفش مبارک است
در کاظمین , بانی “دارالسلام” شد
“مولای کل مومن” و ایمان محض بود
عالم تمام جسم, و او جان محض بود
کم های نطق بی مثلش ازدیاد داشت
در اوج غم دلی شعف انگیز و شاد داشت
حبل اللهی که تا به خدا امتداد داشت
حالی عجیب موقع هر بامداد داشت
آنقدر دلبری ز خلایق نمود که
جا در میان “صحن عزیز” فؤاد داشت
از لطف آن خزانه ی غیبش جواد بود
مال و منال و در و گوهر هم زیاد داشت
اما همیشه از کرمش بذل مال کرد
مردم “الف” , و قامت خود مثل “دال” کرد
تشنه میان حجره به دنبال آب بود
هردم به یاد طفل رضیع رباب بود
وقتی که رقص و هلهله کردند پشت در
قلبش برای حضرت زینب کباب بود
آن لحظه که نوای “حسن جان” از او دمید
رنگی نداشت بر رخ و در اضطراب بود
مثل حسن غریب و جگر سوز کشته شد
مثل حسین زیر جبینش تراب بود
صد شکر نیزه ای به دهانش نخورده بود
صد شکر خیزران به لبانش نخورده بود
جعفر ابوالفتحی