شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)

مگو از عشق

 
عوض آنکه لب تشنه به آبش برسد
قسمت ما بود این که به سرابش برسد

طی این فاصله با مرکب شب کوتاه است
یک سحر کاش که پایم به رکابش برسد

دست ما در طلب هرکس و هر ناکس رفت
پس محال است به دامان جنابش برسد

اخم یوسف به زلیخا برکت داشت نداشت
بگذراید به ما نیز عتابش برسد

به زلیخا بنویسید که یوسف بلد است
کی به فریاد دل خانه خرابش برسد

مگو از عشق که بیگانه میان من و توست
منتظر باش فقط موقع خوابش برسد

ای دل من به دلت اینهمه بد راه نده
شاید آن نامه همین هفته جوابش برسد

انتقام جگرم را بخدا میگیرم
وای از آن روز که دستم به نقابش برسد

با دلم هجر تو تا کرد ولی بد تا کرد
وصل تو کو که بیاید به حسابش برسد

ترسم آن است که شش ماهه خجالت بکشد
گر به شش گوشه ی تو دست ربابش برسد
 

علی اکبر  لطیفیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا