سائل بجز اینجا مگر دارد کجا را؟
ممنون از اینکه راه دادی بینوا را
دلخسته و دلمُردهی بارِ گناهم
«یا حَیّ و یا قَیّوم» احیا کن گدا را
اَلعفوهایم مثل سابق نیست، افسوس
از من گرفته معصیت، حال بُکا را
نان و نمک خوردم نمکدان را شکستم
اما نراندی از ضیافت بیحیا را
پردهدری کردم ولی چیزی نگفتی
هی پرده پوشاندی، بنازم این خدا را
بارِ گناه ما خریداری ندارد
اما بزرگی کن بخر این بارِ ما را
در بندِ خواهشهای نفسانی اسیریم
ای وای اگر امشب نبخشی بندهها را
(امشب شب هشتم شب بخشیدن ماست
آوردهایم اسم علی موسی الرضا را)
جانِ همانکه دست و پا زد بین گودال
فردا نسوزانی منِ بی دست و پا را
وقت سحر یاد اذان کربلاییم
روزیِمان کن بار دیگر کربلا را
آلودهایم اما پناه ما حسین است
ذکر نجات هر دو عالم یا حسین است
محمد زوار