شعر شهادت حضرت مسلم (ع)

مرثیه مسلمیه

پسرفاطمه افتاده ز پا یاور تو
پیکرم باد به قربان سر و پیکر تو

با تو اینقدر بگویم که دگر کوفه میا
می زند موج؛دورویی،نشود باور تو

کوچه هایش چقَدَر مثل مدینه تنگ است
بود ذکر لب من نام خوش مادر تو

جان زینب تو میا کاش ز ره برگردی
بیم دارم به اسارت برود خواهر تو

بعد تو نیّت این کوفی بی دین این است
که بریزند به خیمه به سرِ دختر تو

مثل تسبیح که پاره شود ازهم آقا
ترسم آن است بریزد به زمین اکبر تو

قصد دارند بخندند به زانو زدنت
قصدشان است ببینند دوچشم تر تو

خولی از بهر سرت نقشه کشیده برگرد
قصد دارد که به خورجین بگذارد سر تو

محمود اسدی (شائق)

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا