شعر محرم و صفرشعر مصائب اسارت شامشعر مصائب اسارت كوفه
وقتی که از مقابل چشم ترم حسین
وقتی که از مقابل چشم ترم حسین
رفتی.شده ست مرگ خودم باورم حسین
با اینکه تازیانه پرم را شکسته است
اما هنوز دور و برت می پرم حسین
دستم که باز نیست برایت به سر زنم
پس میزنم به چوبه ی محمل سرم حسین
تو دائما به فکر من و معجر منی
من هم به فکر غارت انگشترم حسین
عباس کو بپرسم از او که چه میکنند؟!
خولی و شمر و حرمله دوروبرم حسین
قدم اگر خمیده شده بی دلیل نیست
بر شانه بار داغ تو را می برم حسین
با خطبه خوانی ام همه را سرخ میکنم
با سوز آتشین تب حنجرم حسین
بالای منبر از همگان زهره می درم
من یک تنه برای خودم حیدرم حسین
شاعر:محمدحسن بیات لو