پا برهنه در بیابان خار اذیت میکند
سوز گرما بر تن تب دار اذیت میکند
گاه ما را حرمله با نیزه اش هُل میدهد
گاه ما را خولی بیمار اذیت میکند
دختران فاطمه هستیم ما با عِفتیم
حُجب ما را کوچه و بازار اذیت میکند
عمه میگوید مسلمانیم ای قوم یهود
صِحتش را این همه اِنکار اذیت میکند
هر کسی که لحظه ای از پا بیفتد میزند
زجر ملعون در سفر بسیار اذیت میکند
زیر قیمت میفروشد معجرم را ساربان
آه نرخ درهم و دینار اذیت میکند
راس شش ماهه میان راه می افتد زمین
حرف های تند نیزه دار اذیت میکند
حسین زارع زاده