شعر شهادت حضرت رقيه (س)

می خورم قبطه

می خورم قبطه

می خورم قبطه که جای سر تو ای بابا

به روی دامن من بوده و آن بالایی

هرچه آمد به سرم نذر سر سوخته ات

روی نی هم بروی باز مرا بابایی

می وزد از سرِ زلفی که به خون آغشتند

بوی عطر گل یاس نفس زهرایی

عمه ام گفت که در کنج تنورت بردند

حال که آمده ای مثل شب رویایی

حال که آمده ای از برِ من زود مرو

طاقتم نیست بمانم بروی تنهایی

خواستی پاک کنی چشم ترم را بابا

خواستم بوسه زنی بال و پرم را بابا

 رضا باقریان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا