شعر شهادت حضرت مسلم (ع)
غائله ی کربلا
این خلق نابکار به ما پشت پا زدند
در ابتدای راه , حقیرانه جا زدند
ما را به چند کیسه ی درهم فروختند
مولا میا به کوفه , که قید تو را زدند
از پشت بام بر سر این پیک نامه بر
با خنده سنگ های زمخت جفا زدند
هر سنگشان دقیق به لب می خورد حسین
از آن هزار سنگ,یکی را خطا زدند!؟
آن هم که خورد گوشه ی پیشانیم,ولی
با قصد امتحان به جبین شما زدند
تا روی میخ جلوه نمایی کند سرم
از خون به گیسوان سپیدم حنا زدند
افتادم از بلندی و غضروف های من
با لحن جانگداز, شما را صدا زدند
اما سه هفته بعد شنیدم ز روی دار
طبل شروع غائله ی کربلا زدند
وحید قاسمی