شعر شهادت امام جواد (ع)

هزار شکر

نزن به خاک سرت را دلى نمیسوزد
نکش به حجره پرت را دلى نمیسوزد
دلى به رحم نیامد پس آب آب نکن
ببین جواب شدى رویشان حساب نکن


به جوانى ات هدف کینه محارب شد
جواب گریه تو خنده هاى مطرب شد
شکسته بالى و در غصه ها گرفتارى
میان خنده رقاصه ها گرفتارى
هزار شکر نخورده سرت به دیوارى
چه خوب که در حجره نداشت مسمارى
هزار شکر که میخى به پهلویت نگرفت
شبیه فاطمه آتش به گیسویت نگرفت
اگر چه از غم زهرا تو ارثیه دارى
بیاد مادرت آهنگ مرثیه دارى
غروب کردى از آسمان زمین خوردى
شبیه فاطمه هستى جوان زمین خوردى
چقدر خوب که بابا ندید چشم ترت
تو دست و پا نزدى در مقابل پدرت
چقدر خوب دگر خواهرى ندارى تو
زمان رفتنت انگشترى ندارى تو
لباسهای تنت را که در نیاوردند؟
به زور پیرهنت را که در نیاوردند
اگرچه آب روان از ستم نخوردی تو
نخوردی آب ولی نیزه هم نخوردی تو
در آستانه گودال تشنه بود حسین
به زیر چکمه و شمشیرو دشنه بود حسین
هلال در سپرش آب را چه دیر آورد
حسین را کسی آنجا غریب گیر آورد

محمدجواد پرچمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا