شعر عيد غدير خمشعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

رضای علی

چه خیال محال و چه خواب چپی که رسد سر من به سرای علی
به یقین بَسَم این که به هر مژه سُرمه کشم ز غبار عبای علی

به فدای تو روح درون تنم به فدای تو هم سر و هم بدنم
نه سر و بدنم نه که روح تنم همه کار و کسم به فدای علی

همه تار و دفم همه سوت و کفم شعفم شعفم ز شرابِ ولی
همه تن شررم همه شور و شرم همه شعر ترم به هوای علی

نه سری که به عشق تو فدیه کنم وَ نه پا که به راه تو هدیه کنم
چه کنم چه کنم چه کنم چه کنم ؟ که منم سگ بی سر و پای علی

همه دم همه دم ز تو دم زده ام وَ به شوق رخ تو قلم زده ام
هله طعنه به هیچ و عدم زده ام شده ام همه جوره فنای علی

دل من شده خوش به عنایت تو که رسد عملم به رضایت تو
که رضای علیست رضای خدا که رضای خداست رضای علی

تویی آنکه به باده کشیده مرا منم آنکه ندیده به غیرِ تو را
چه غمم ز قیامت و حشر و بلا که شفیع من است ولای علی

تو شبیه خدای خودت صمدی تو شبیه خدای خودت احدی
چه شود که به من بدهی مددی که رسم به خدا،به خدای علی!

حسین نادری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا