شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

هو العلی الاعلی

نه در کاخ و نه در حجره نه پشت میزها گم بود
علی با کفش های وصله دارش بین مردم بود

کسی که جلوه خشم خداوند است اخم او
بروی مستمندان صورتش غرق تبسم بود

زره بی پشت می پوشید در میدان جنگ اما
زره شبها به پشتش کیسه ی خرما و گندم بود

به بیت المال برگرداند مال مفت خورها را
اگر پای زنان خلخال اگر بر اسبشان سُم بود

علی آن آیت الهی که در چشم خدابینش
زن مکاره ی دنیا شبیه خوک و کژدم بود

علی حاکم شد و تنها برای آهن داغش،
میان سایرین اقوام را حق تقدم بود

علی را کم کنی از دین چه می ماند که دین بی او
چنان شیر بدون اشکم و بی یال و بی دم بود

بگو با کورها و با کران غیر از ولای او
کدامین نعمتش منظور اتممتُ علیکم بود؟

شما گرد و غباری در بیابان عدم بودید
خدا با صوت او در طور مشغول تکلم بود

به ذکر یا علی آرام نوح از عرشه ی کشتی
نظر می‌کرد و دنیا با عذابش در تلاطم بود

به شأنش آیه های هل آتی می آمد از قرآن
شما هم شأنتان قبر و تکاثر بود و زُرتُم بود

شما اشترچران بودید و فرزند ابوطالب
میان عرشیان سرگرم تعلیم و تعلم بود

همو که در رکوعش عرشیان سائل شدند آری
همو که در نمازش تیرها در پای او گم بود

علی با دست خود علامه را کوثر تعارف کرد
و خصمش در جمل بر پشکلی گرم تیمم بود

فضیلت های او بغض نمک نشناس ها می شد
همان بغضی که صبحی تیغ شد یک روز هیزم بود

شبی در خواب دیدم قنبرش بین بهشتی ها
تو گویی قرص ماه کاملی در بین انجم بود

تمام دین همین انگور حک روی ضریح اوست
که از ظهر غدیر این خوشه ی مستانه در خم بود
.
.
سعید تاج محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا