شده دل باز گیج و سر در گُم
شده دل باز گیج و سر در گُم
چه بگویم به وصفت ای خانُم
وسعت فضل و جود تو دریا
در مَثَل یک زمین پر گندُم
روشنایی قلب موسایی
نور چشمان قبله ی هشتُم
رتبه ات در زنان آل رسول
بعد زهرا و دخترش سوُّم
همه گوییم خادمت هستیم
در جواب سوال مَن اَنتُم؟
ما گداییم و تو همانی که
کرم و جود هست عادَتُکُم
مُذنِبین گر به درگهت آیند
رَضی الله,رَبُّکِ عَنهُم
روزوشب,هردقیقه,هرلحظه
در طوافند دور تو اَنجُم
نه…اصلاً شبیه زهرا نیست
او خود فاطمه ست ای مردُم
قَسَمَت می دهم به جان رضا
دست ما گیر ای ملیکه ی قُم
حرم تو همیشه مقصد ماست
قمِّ تو کربلا و مشهد ماست
من شنیدم شفا گرفته زیاد
در حریم تو کور مادرزاد
چون که دور ضریح میپیچد
عطر خوشبوی صحن گوهرشاد
به چه زیباست رقص این پرچم
بروی گنبد شما در باد
هست اذن دخول این مرقد
السلام عمه ی امامِ جواد
باز یک داستان تلخ و عجیب
وسط خنده گریه کرد ایجاد
یک برادر در انتظار است و
خواهری از فراق او جان داد
دست من نیست ای کریمه ولی
باز دل یاد کربلا افتاد
خواهری دید روز عاشورا
که برادر به قتلگاه افتاد
بینتان فرق های بسیاری ست
ویکیشان همبن بود ای داد
دَخَلَت فاطمه علی القُم,لیک
دَخَلَت زینب علی بنُ زیاد
مهزیار از دیار سلمانم
لطف تو بوده گر مسلمانم
علی مشهوری”مهزیار”